11) هر كلني جديد از هزاران سلول بسيار كوچك تشكيل شده است ، اين كرهي نوزاد با هم هضم چند سلول مادر از كلني اصلي خارج و زندگي مستقل خود را آغاز مي كند.
12) اين نوع توليد مثل را مي توان سادهترين نوع زايش در جانداران دانست.
13) فرآيندي كه در طي آن سلول هاي جاندار براي انجام وظايف خاصي ، شكل و ساختار مخصوصي پيدا مي كنند ، تمايز نام دارد.
14) تمايز باعث تشكيل بافت هاي مختلف مي شود.
15) مجموعهي سلول هاي كنار يكديگر كه هماهنگ با هم وظيفه خاصي را انجام مي دهند ، بافت نام دارند.
16) تغيير شكل و ساختار سلول براي انجام وظيفهي خاص را اختصاصي شدن مي نامند.
17) در مهره داران 4 نوع بافت اصلي وجود دارد 1- بافت پوششي 2- بافت پيوندي 3- بافت ماهيچه اي 4- بافت عصبي
بافت پوششي
18) بافت پوششي يكي از سادهترين بافت هاي جانوري است.
19) بافت پوششي ، سطح بدن و نيز سطح مجراها و حفره هاي بدن را مي پوشاند .
20) سلول هاي پوششي به يكديگر نزديك اند و بين آنها فضاي بين سلولي اندكي وجود دارد.
21) در زير بافت پوششي بخشي به نام غشاء پايه وجود دارد كه بافت پوششي را به بخش هاي زيرين متصل نگه مي دارد.
22) غشاي پايه شبكهاي از پروتئين هاي رشته اي و پلي ساكاريد چسبناك است.
23) بافت پوششي را در دو گروه 1- بافت پوششي يك لايه (ساده) 2- بافت پوششي چند لايه (مركب ) مي توان قرار داد.
24) سلول پوششي مي تواند به سه شكل 1- سنگفرشي 2- مكعبي 3- استوانهاي باشد .
25) بافت پوششي سنگفرشي ساده را در جدار مويرگها و همچنين در جدار كيسه هاي هوايي شش ها و حالت مركب آن را در پوستو جدار مري مي توان ديد.
26) بافت پوششي مكعبي ساده را در لوله هاي نفرون در كليه ها مي توان ديد.
27) بافت پوششي استوانهاي ساده را در سطح دروني روده مي توان ديد.
28) ساختار هر نوع بافت پوششي با وظيفهي آن بافت متناسب است.
29) بافت پوششي مري از نوع سنگفرشي چند لايه است و دائما در حال تقسيم است تا سلول هاي كنده شده را جبران كند.
30) بافت پوششي سنگفرشي تك لايه براي تبادل مناسب است مثلاً در كيسه هاي هوايي شش ها يا جدار مويرگ ها .
31) سطح بعضي از سلول هاي پوششي موادي نرم ، چسبنده و لزج ترشح مي كنند. به اين بافت پوششي غشاي موكوزي گويند.
32) غشاي موكوزي در لولهي گوارش و لوله هاي تنفسي مشاهده مي شود.
33) اين ماده ي لزج و چسبنده موكوز نام دارد و در لوله هاي تنفسي ذرات گرد و غبار موجود در هوا را جذب مي كند.
بافت پيوندي
34) بين سلول هاي بافت پيوندي بر خلاف سلول هاي بافت پوششي ، فضاي بين سلولي فراوان وجود دارد.
35) اين فضاي بين سلولي را مادهاي زمينهاي پر مي كند.
36) ماده ي زمينهاي ممكن است مايع ، ژله مانند (نيمه جامد ) و يا جامد باشد.
37) در مادهي زمينهاي ممكن است شبكهاي از رشتههاي پروتئيني يافت شود.
38) بافت پيوندي بافتي است كه فاصلهي بين ساير بافت ها را پر مي كند و آنها را به هم مرتبط مي كند.
39) درانسان 6 نوع بافت پيوندي وجود دارد 1- بافت پيوندي سست 2- بافت پيوندي چربي 3- بافت پيوندي خون 4- بافت پيوندي رشته اي 5- بافت پيوندي غضروف 6- بافت پيوندي استخوان
40) در بافت پيوندي سست ، سلول ها از هم فاصلهي زياد دارند و شبكهاي از رشته هاي در هم بافته شدهي بين آنها وجود دارند.
41) بعضي از اين رشته ها ، محكم و طناب مانند از جنس نوعي پروتئين به نام كلاژن هستند.
42) بافت پيوندي سست در زير پوست است و آن را به ماهيچه هاي زيرين متصل مي كند.
43) وظيفهي بافت چربي 1- عايق كردن بدن 2- ذخيرهي انرژي 3- ضربه گيري مي باشد.
44) هر سلول چربي مقداري زيادي ماده ي چربي در خود ذخيره دارد.
45) ماده ي زمينهاي خون مايع است و پلاسما نام دارد.
46) پلاسما از آب و نمك و پروتئين هاي محلول تشكيل شده است.
47) سلول هاي خون گلبول هاي سفيد و قرمز و پلاكت ها هستند.
48) وظيفهي بافت خون ، انتقال مواد و نيز ايمني بخشي به بدن است.
49) بافت پيوندي رشتهاي ازرشته هاي به هم فشرده شده ي كش سان ساخته شده است.
50) زردپي ها كه ماهيچه ها را به استخوان متصل مي كنند و رباط ها كه استخوان ها را به يكديگر متصل مي كنند بافت پيوندي رشته اي تشكيل شدهاند.
51) غضروف مادهي بين سلولي دارد كه داراي قابليت انعطاف است ( نيمه جامد )
52) در مادهي بين سلولي غضروف رشته هاي فراوان كش سان وجود دارد.
53) غضروف در دو سر استخوان ها در محل مفصل ها و در نوك بيني و لالهي گوش و صفحهي بين دندهاي وجود دارد.
54) استخوان سخت ترين نوع بافت پيوندي است . ( ماده ي زمينهاي آن جامد است )
55) مادهي بين سلولي استخوان شامل رشته هاي كلاژن و مواد كلسيم دار است.
بافت ماهيچهاي
56) وزن بافت ماهيچه اي از وزن ساير بافت هاي بدن بيشتر است.
57) سه نوع بافت ماهيچه اي در بدن مهره داران وجود دارد 1- بافت ماهيچه اي اسكلتي 2- بافت ماهيچه اي قلبي 3- بافت ماهيچهاي صاف
58) زردپي ها ، بافت ماهيچه اي اسكلتي را به استخوان ها متصل مي كنند.
59) بافت ماهيچه اي اسكلتي ارادي و در كنترل آگاهانهي ما مي باشد ، بنابراين ماهيچه هاي ارادي نيز ناميده مي شود.
60) سلول هاي بافت ماهيچهاي اسكلتي رشتهاي هستند و در آنجا بخش هاي تيره و روشن ديده مي شود.( به همين دليل به آن مخطط گفته ميشود)
61) پس از تولد اين سلول ها ماهيچهاي تقسيم نمي شوند ، در نتيجه بزرگتر شدن ماهيچه ها با افزايش حجم آنها صورت مي گيرد.
62) ماهيچه ي قلبي باعث انقباض قلب مي شود.
63) ماهيچه ي قلبي نيز مانند ماهيچه هاي اسكلتي خط دار است.
64) سلول هاي ماهيچه ي قلبي بر خلاف ماهيچه ي اسكلتي ، منشعب هستند.
65) سلول هاي ماهيچه اي صاف خط دار نيستند و به همين دليل نام آنها صاف هستند.
66) ماهيچههاي پيرامون لوله هاي گوارشي ، مثانه ، مجاري ادراري ، سرخرگ ها و ساير اندام داخلي از نوع صاف هستند.
67) ماهيچه هاي صاف تحت كنترل آگاهانه ما نيستند و غير ارادي هستند.
68) شكل سلول هاي ماهيچهي صاف ، دوكي شكل است.
69) سلول هاي ماهيچهي صاف به آهستگي منقبض مي شوند و انقباض خود را مدت بيشتري نگه مي دارند.
بافت عصبي
70) بافت عصبي شبكه اي ارتباطي درون بدن تشكيل مي دهد و پيام هاي عصبي را توليد و از بخشي به بخشي ديگر هدايت مي كند.
71) سلول هاي بافت عصبي نورون نام دارند و كاملاً تخصص يافتهاند.
72) هر نورون داراي 3 قسمت 1- جسم سلولي 2- دندريت 3- آكسون مي باشد
73) جسم سلولي هسته را در خود جاي داده است.
74) رشته هايي كه پيام هاي عصبي را به سوي جسم سلولي نورون هدايت مي كنند دندريت نام دارند.
75) رشته هايي كه پيام هاي عصبي را از جسم سلولي به سمت انتهاي خود هدايت مي كنند آكسون نام دارد.
76) درون بافت عصبي نوعي ديگر از سلول هاي غير عصبي به نام نوروگليا يا سلول هاي پشتيبان وجود دارند.
77) سلول هاي پشتيبان به تغذيه نورون ها كمك مي كنند و بعضي ديگر پيرامون آكسون ها و دندريت ها مي پيچند و آنها را عايق بندي مي كنند.
سازمان بندي سلول هاي گياهي
78) در برش هاي ساقه و ريشهي گياهان علفي سه بخش ديده مي شود 1- روپوست 2- پوست 3- استوانهي مركزي
79) سلول هاي روپوست پوشانندهي سطح هستند و نقش حفاظتي دارند.
80) آوند هاي گياه كه وظيفهي هدايت مواد مختلف را بر عهده دارند در استوانهي مركزي قرار دارند.
81) در استوانهي مركزي علاوه بر آوندها ، بافتي به نام مغز وجود دارد.
82) بافتي كه بين روپوست و استوانهي مركزي را پر مي كند ، پوست نام دارد.
رشد گياهان
83) در گياهان تقسيم سلولي فقط در چند منطقهي خاص به نام مناطق مريستمي صورت مي گيرد.
84) مهمترين مناطق مريستمي در گياهان جوان و علفي ، مريستم هاي رأسي هستند.
85) مريستم هاي رأسي در نوك ساقه و شاخه هاي جانبي و نيز در نزديكي نوك ريشه قرار دارند.
86) ساقهي گياهان علفي و جوان 3 نوع بافت اصلي دارد 1- بافت روپوست (اپيدرم ) 2- بافت زمينهاي 3- بافت هادي
87) روپوست علاوه بر ساقه ، بخش هاي ديگر جوان گياه مانند برگ ، ميوه و بخش هاي گل را مي پوشاند.
88) سلول هاي روپوستي مادهي كوتيني به نام پوستك (كوتيكول) ترشح مي كنند.
89) كوتين پلي مري از اسيد هاي چرب بلند است.
90) پوستك از تبخير آب ، حملهي ميكروب ها و اثر سرما به سلول هاي زيرين خود جلوگيري مي كند.
91) سلول هاي نگهبان روزنه و كرك ها دو نوع از سلول هاي تمايز يافتهي روپوستي هستند.
92) سلول هاي پوست بين روپوست و بافت هاي آوندي قرار مي گيرد.
93) پوست چند نوع بافت دارد كه عبارتند از 1- بافت پارانشيمي 2- بافت كلانشيمي 3- بافت اسكلرانشيمي
94) سلول هاي بافت پارانشيمي بزرگ اند ، ديوارهي نازك دارند ، معمولا ديواره دوم ندارند و زنده و فعال هستند.
95) بافت پارانشيمي در فتوسنتز ، ترشح ، ذخيرهي مواد غذايي و آب دخالت دارند.
96) بين سلول هاي پارانشيمي فضاي بين سلولي زيادي وجود دارد.
97) پارانشيم فتوسنتز كننده ، كلرانشيم نام دارد و در بخش هاي سبز رنگ گياه ديده مي شود.
98) سلول هاي جوان پارانشيمي قدرت تقسيم نيز دارند.
99) سلول هاي كلانشيمي ديوارهي ضخيمي دارند ، قابليت رشد خود را حفظ كردهاند ، گاهي كلروپلاست دارند و فتوسنتز مي كنند.
100) سلول هاي كلانشيمي باعث استحكام و برافراشته ماندن ساقه ها و ساير بخش ها مي شوند.
101) سلول هاي بافت اسكرانشيمي ديوارهي دومين ضخيمي كه در آنها مادهي چوب (ليگنين ) وجود دارد. اين سلول ها بعد از مدتي مي ميرند.
102) بافت اسكرانشيمي باعث استحكام بخشيدن به گياه مي شوند.
103) دو نوع سلول اسكرانشيمي در گياهان يافت ميشوند 1- فيبر ها 2- اسكلرئيد ها
104) فيبر ها سلول هايي دراز و كشيدهاي هستند كه در ميان بافت هاي ديگر قرار مي گيرند.
105) اسكلرئيدها سلول هايي كوتاه اما انشعاب دار هستند و بيشتر در پوشش دانه ها و ميوه ها يافت مي شوند.
مغز ساقه
106) مغز بسياري از ساقه هاي علفي از بافت پارانشيمي ساخته شده است.
107) سلول هاي مغز داراي فضاي بين سلولي فراوان هستند.
108) سلول هاي مغز معمولاً مواد غذايي ذخيره مي كنند.
109) بخشي از مغز كه در ميان دسته هاي آوندي قرار مي گيرد ، اشعهي مغزي نام دارد.
بافت هادي
110) گياهان در براي جابجايي آب و مواد محلول در آن 2 نوع بافت هادي دارند 1- آوند چوبي 2- آوند آبكشي
111) سلول هاي هر دو نوع آوند پشت سر هم قرار مي گيرند و لوله هاي باريكي به وجود مي آورند.
112) آوند هاي چوبي كار انتقال آب و مواد معدني (شيرهي خام ) را از ريشه به برگها بر عهده دارند.
113) ديوارهي سلولي سلول هاي آوندهاي چوبي ضخيم است و اين سلول ها بعد از مدتي مي ميرند و تبديل به لوله هاي توخالي مي شوند.
114) آوند هاي چوبي خود دو نوع هستند 1- تراكئيدها 2- عناصر آوندي
115) تراكئيد ها باريك و دراز هستند و در قسمت انتهايي خود شكل مخروطي پيدا مي كنند.
116) حركت آب از هر تراكئيد به تراكئيد مجاور از راه لان ها انجام مي گيرد.
117) گياهان گلدار عناصر آوندي نيز دارند كه گشادتر و كوتاهتر از تراكئيد ها هستند و در پايانهي خود داراي منافذ بزرگي هستند.
118) آوند هاي آبكشي هدايت شيرهي پرورده ( قند و مواد غذايي ديگر كه دربرگها ساخته مي شوند) را در سر تا سر گياه بر عهده دارد.
119) سلول هاي آوند آبكشي زنده هستند ولي يا اندامك ندارند و يا اندامك هاي آنها تغيير يافته است.
120) لوله هاي هدايت كننده در آوند آبكشي لوله هاي غربالي نام دارند.
121) در لوله هاي غربالي منافذي در ديوارهي ميان سلول هاي مجاور وجود دارد كه سيتوپلاسم اين سلول ها را با يكديگر مرتبط مي كنند.
122) در مجاورت لوله هاي غربالي سلول هاي همراه نيز قرار دارند.
123) سلول هاي همراه داراي اندامك هستند و درآنها سنتز پروتئين و ديگر واكنش هاي متابوليسمي مورد نياز سلول هاي لولهي غربالي انجام ميشوند.
نكات درسي فصل چهارم كتاب زيست شناسي و آزمايشگاه 1
وال و تغذيه او
124) وال ها بزرگترين جانور كرهي زمين هستند.
125) وال گوژپشت بدني 72 تني دارد ، طول بدنش 16 متر است. در هر وعده مي تواند نيم تن غذا را در معدهي خود جاي دهد و وزن غذاي روزانهي او به 2 تن مي رسد.
126) غذاي وال ، ماهي ها ي كوچك و خرچنگ هاي ريز ساكن دريا ها است.
127) وال به جاي دندان چند رديف اندام شانه مانند در دو طرف آروارهي بالاي خود دارد . او براي غذا خوردن ، نخست دهان و گلوي خود را باز مي كند و مقدار زيادي آب به همراه جانداراني كه در آن شنا مي كنند ، وارد دهان و گلوي خود مي كند. سپس جانور دهان خود را مي بنند ، آب از دهان خرج مي شود ، اما ذرات غذايي در لاي اندام شانه مانند او گير مي كنند. در اين هنگام جانور اين مواد را مي بلعد و وارد معده ي خود ميكند.
تغذيه و مراحل آن
128) تغذيه فرآيندي است كه در طي آن جاندار غذا را مي بلعد و سپس گوارش مي دهد و مواد مفيد آن را جذب و مصرف مي كند و مواد زائد آن را دفع مي كند.
129) تغذيه داراي چهار مرحله است : 1- بلع 2- گوارش 3- جذب 4- دفع مدفوع
130) بلع يعني فرو بردن غذا از دهان به معده.
131) گوارش خود دو نوع است الف) گوارش مكانيكي كه يعني خرد كردن ذرات درشت غذا بع تكه هاي كوچك و ب) گوارش شيميايي كه يعني تجزيهي پلي مرها به مونومر هاي سازنده ي آنها
132) گوارش شيميايي به دو دليل صورت مي گيرد 1- مولكول هاي پلي مر درشت هستند و نمي توانند از غشاي سلول ها به راحتي عبور كنند و وارد سلول شوند. 2- سلول ها به مونومر ها براي ساختن پلي مرها و تركيبات خود نياز دارند.
133) جذب يعني ورود مولكول هاي مونومر به سلول هاي پوشانندهي سطح روده و سپس ورود آنها به درون خون.
134) دفع يعني خروج مواد گوارش نيافته و ترشحات لولهي گوارشي از بدن.
تغذيه و گوارش در جانوران مختلف
135) نوع غذا و روش ها گوارش آن در جانوران مختلف متفاوت است.
136) تفاوت غذا و روش هاي گوارش به خاطر شرايط محيط زندگي و ساختار بدني است.
137) جانوران از نظر نوع غذا سه دسته اند 1- علفخواران 2- گوشت خواران 3- همه چيز خواران
138) توتيا از جلبك هاي آب تغذيه مي كند و علفخوار است.
139) عنكبوت جانوري گوشت خوار است.
140) انسان جانوري همه چيز خوار است.
141) هر جاندار براي گوارش مواد غذايي بايد محيطي بيرون از سلول ها داشته باشد تا آنزيم ها ي گوارشي به سلول ها و مولكول هاي زيستي آسيب نرسانند.
142) جانداران تك سلولي براي گوارش مواد غذايي در درون خود واكوئل هاي خاصي دارند كه محيطي مجزا در درون سلول مي باشد.
143) آميب و اسفنج گوارش درون سلولي دارند و در اين گوارش ، واكوئل هاي گوارشي درون سلول فعاليت دارند.
144) كرم كدو دهان و لولهي گوارشي ندارد و از پوست خود مواد غذايي گوارش يافتهي درون روده ي ميزبان خود را جذب مي كند.
145) بسياري از جانداران جايگاه خاصي در خارج از خون و سلول هاي بدن براي گوارش غذاي خود دارند.
تغذيه در هيدر
146) هيدر از كيسه تنان است و كيسهي گوارشي دارند . اين كيسه فقط يك راه ورودي ( دهان سلولي ) و خروجي مشترك دارد.
147) هيدر مي تواند ذرات غذايي بسيار بزرگتر از سلول خود را ببلعد.
148) هيدر جانداري صياد است و صيد خود را با نيش هاي زهري خود مي كشد، سپس جانور با كمك بازوهاي خود شكار را وارد دهان و كيسهي گوارشي خود مي كند. در كيسهي گوارشي ، بعضي سلول هاي پوشاننده كيسه ، آنزيم هاي هيدروليز كننده ترشح مي كنند. بعضي ديگر از سلول ها تاژك هايي دارند كه با حركت دادن آنها ، غذا را با آنزيم هاي گوارشي مخلوط مي كنند. ذرات درشت غذا به اين ترتيب ريز مي شوند. اين ذرات وارد سلول ها ي پوشاننده كيسه گوارشي مي شوند و بقيه مراحل گوارش به صورت درون سلولي طي مي شود. باقس مانده ي بدن صيد كه گوارش نيافته از راه همان دهان سلولي خارج مي شود.
149) هيدر در ابتدا داراي گوارش برون سلولي و در ادامه داراي گوارش درون سلولي است.
لوله ي گوارشي
150) بسياري از جانداران لولهي گوارشي دارند كه جهت حركت غذا در آن يك طرفه و از دهان به سمت مخرج است.
151) لولهي گوارشي براي انجام كارهاي اختصاصي ، شكل و عمل اختصاصي پيدا كرده است.و بخش هاي مختلفي در آن ايجاد شده است.
152) چينه دان محل نرم شدن و ذخيرهي موقتي غذا است
153) معده و سنگدان هم محل ذخيرهي موقتي غذا هستند ولي ماهيچه هاي آنها بسيار قوي تر از ماهيچه هاي چينه دان است و غذا را تا حدي خرد و آسياب مي كنند.
154) روده جايگاه اصلي گوارش و جذب غذا است كه بين معده و مخرج قرار دارد .
155) كرم خاكي جانوري همه چيز خوار است و خاك سر راه خود را همراه با مواد آلي آن مي بلعد . اين مواد از دهان به مري و از آنجا به چينه دان ميروند . سپس در سنگدان غذ به كمك سنگ ريزه هايي كه وارد لولهي گوارشي شدهاند آسياب مي شود. در روده مواد آلي غذايي گوارش مييابند و مواد قابل جذب آن جذب مي شوند.و سرانجام مواد غذايي گوارش نيافته ، خاك و سنگ ريزه ها از مخرج كرم دفع مي شوند.
156) ديوارهي روده ي كرم خاكي برجسته است . اين برجستگي سطح تماس روده را با غذا افزايش مي دهد و كارايي روده را بيشتر مي كند.
157) ملخ جانوري گياه خوار است. صفحه هاي آرواره مانند اطراف دهان او غذاي گياهي را خرد مي كند. ملخ هم چينه دان و سنگ دان دارد . غذا از سنگدان وارد معده مي شود كه جايگاه گوارش شيمايي غذا است. جذب مواد غذايي در معدهي ملخ صورت مي گيرد. نقش روده در ملخ جذب آب و فشرده تر كردن مواد غذايي براي خارج كردن آنها از مخرج است.
158) در پرندگان ، غذا با سرعت بلعيده و از دهان و مري وارد چينه دان مي شود و در آنجا نرم مي شود. سپس غذا وارد معده مي شود. در معده گوارش شيميايي و مكانيكي غذا آغاز مي شود.بسياري از پرندگان با غذا سنگ ريزه هايي را نيز مي خورند كه در سنگ دان به آسياب كردن غذا كمك مي كنند. گوارش شيميايي غذا در روده تكميل مي شود و مواد غذايي و آب از روده جذب مي شوند و مواد گوارش نيافته از مخرج دفع مي شوند.
159) بعضي پرندگان مثل گنجشك ، همه چيز خوار هستند و بعضي مثل عقاب گوشتخوار هستند.
دستگاه گوارش انسان
160) دستگاه گوارش انسان شامل لولهي گوارشي و غده هاي گوارشي است.
161) غده هاي گوارشي شامل غدد بزاقي ، پانكراس ، جگر ، غده هاي ديوارهي معده و غدد ترشح كنندهي موكوز در سراسر لولهي گوارشي و ساير غدد پراكنده مي باشد.
162) لولهي گوارشي در انسان شامل دهان - حلق - مري - معده - روده ي باريك - روده ي بزرگ و راست روده و مخرج مي باشد.
163) در برش عرضي ديوارهي لوله ي گوارشي از خارج به سمت داخل به ترتيب شامل لايه اي زير است . 1- لايهي پيوندي 2- ماهيچه هاي طولي 3- ماهيچه هاي حلقوي 4- لايه ي زير مخاطي و 5- لايهي مخاطي
164) لايه ي پيوندي خارجي در حفرهي شكمي ، بخشي از پرده ي صفاق يا روده بند را تشكيل مي دهد.
165) روده بند ، اندام هاي موجود در حفرهي شكمي را از خارج به هم متصل كرده و نگه مي دارد..
166) ماهيچه هاي لولهي گوارشي بجز در ناحيهي دهان، ابتداي حلق و مخرج كه از نوع ارادي هستند ، بقيه از نوع صاف و غير اراديهستند.
167) انقباض ماهيچه ها ، موجب خرد و نرم شدن مواد و حركت آنها به سمت جلو و مخلوط شدن آنها با ترشحات غدد مي شود.
168) لايهي زير مخاطي ، يك لايه ي پيوندي با رگ هاي خوني فراوان است كه مخاط را از ماهيچه ها جدا مي كند.
169) مخاط ، از نوع بافت پوششي با آستر پيوندي است كه مواد موكوزي ترشح مي كند.
170) مخاط در قسمت هاي مختلف لولهي گوارشي ، با كار هر قسمت هماهنگ شده است. مثلا در دهان از نوع سنگفرشي چند لايه و در روده و معده از نوع استوانه اي يك لايه است.
171) در مخاط هم سلول هاي ترشح كننده و هم سلول هاي جذب كننده يافت مي شوند.
172) سطح داخلي لوله ي گوارشي در اكثر نواحي چين هاي ريزي دارد كه سطح تماس مخاط را با مواد غذايي افزايش مي دهند.
حركات لولهي گوارشي
173) حركات لولهي گوارشي به دو صورت 1- موضعي و 2- دودي مي باشد .
174) حركات دودي با انقباض ماهيچه هاي حلقوي و انتقال حركت به تارهاي ماهيچه اي جلوتر ، مواد را در لولهي گوارشي به جلو مي راند.
175) اين حركت هاي دودي ، هنگام پايان يافتن گوارش شيميايي در معده به حدي شديد است كه موجب تخليهي معده مي شود.
176) حركات دودي در روده ي باريك ضعيف است و در هر نوبت فقط 10 تا 15 سانتي متر ، مواد غذايي را به جلو مي راند.
177) اتساع (باز شدن ) لوله ي گوارشي باعث تحريك اعصاب ديوارهي آن و در نتيجه راه اندازي حركات دودي مي شود.
178) حركات موضعي به صورت انقباض هاي جدا از يكديگر ، محتويات روده را به قطعات جدا از يكديگر تقسيم مي كنند . نتيجهي اين نوع حركت ها مخلوط شدن مواد غذايي و شيره ها در لولهي گوارشي است.
179) تكرار اين حركات موضعي در ابتداي روده ي باريك بيش از انتهاي آن است و باعث به جلو رانده شدن مواد مي شود.
گوارش در دهان
180) در دهان گوارش شيميايي و مكانيكي آغاز مي شود.
181) دندان ها در گرفتن لقمه ي غذايي و خرد كردن آن نقش اصلي را دارند( گ.ارش مكانيكي)
182) ماهيچه هايي كه فك پائين را حركت ميدهند ، در هنگام جويدن در بين دو دندان آرواره نيرويي شديد در حد 100 كيلوگرم بر سانتي مترمربع ايجاد مي كنند.
نكات درسي فصل چهارم كتاب زيست شناسي و آزمايشگاه 1- قسمت دوم
بزاق كارهاي مختلفي انجام مي دهد.
183) بزاق مخلوطي از ترشحات سه جفت غده ي بناگوشي ، زير آروارهاي و زير زباني و نيز غده هاي كوچك ترشح كنندهي موسين است.
184) ترشحات غده هاي بناگوشي رقيق تر و بيشتر از دو غده ي بزاقي ديگر است و در آن آنزيمي به نام پتيالين وجود دارد.
185) پتيالين ، گوارش كربوهيدرات ها را در دهان آغاز و نشاسته را به مالتوز تبديل مي كند.
186) مادهي ديگري به نام موسين ،در بزاق ، پس از جذب آب محلولي چسبناك به نام موكوز به وجود مي آورد.
187) موكوز باعث به هم چسبيدن ذرات جويده شده و لغزنده و مناسب شدن آنها براي انجام عمل بلع مي شود.
188) غده هاي ترشح كنندهي موسين در سرتاسر طول لوله ي گوارش وجود دارند.
189) ليزوزيم تركيب ديگري موجود در بزاق است .
190) ديوارهي سلول سلولي باكتري هاي بيماري زاي موجود در غذا و دهان را از بين مي برد و حفرهي دهان را ضد عفوني مي كند.
191) ترشح دائمي بزاق ، محيط دهان را پيوسته مرطوب نگه مي دارد ، به احساس چشايي كمك مي كند و حركت زبان و لب ها را در هنگام سخن گفتن راحت مي كند .
192) ترشح بزاق در هنگام خواب بسيار كاهش مي يابد.
بلع ، غذا را از دهان به معده مي رساند.
193) بلع انتقال لقمه ي غذايي جويده شده از دهان به معده است كه به وسيلهي مركز عصبي آن انجام مي شود ( بصل النخاع)
194) در هنگام بلع پس از جويده شدن غذا 1- زبان بالا مي آيد و به كام مي چسبد و به سمت گلو فشار مي آرود و لقمه ي غذا را به گلو مي فرستد 2-گيرنده هاي مكانيكي گلو تحريك شده و انعكاس بلع ايجاد مي شود. 3- در هنگام بلع زبان كوچك به سمت بالا مي رود و دهانه ي راه بيني را مي بندد. 4- حنجره نيز بالا مي آيد و اپي گلوت پائين مي آيد و با رسيدن اين دو به هم راه ناي نيز بسته ميشود.5- در اين حالت غذا وارد مري مي شودكه با حركات دودي خود غذا را به معده مي رساند.
195) در هنگام بلع مركز بلع با اثر بر مركز تنفس ، باعث قطع موقت تنفس مي شود.
196) نيروي جاذبه در حركت لقمه ي غذا در مري نقش چنداني ندارد.
197) ماهيچه ي بخش انتهايي مري كارديا نام دارد كه در حالت عادي منقبض است و از ورود محتويات معده به مري جلوگيري مي كند ولي با رسيده لقمه ي غذا و حركات دودي به آن ، ماهيچه هاي آن از انقباض خارج شده و لقمه وارد معده مي شود.
معده
198) غذا در معده بر اثر حركات معده و شيره هاي آن ، ريز و نرم و به طور نسبي هضم مي شوند و به صورت ماده اي خمري شكل به نام كيموس در مي آيند.
199) كيموس به تدريج به دوازدهه ( قسمت ابتدايي روده ي باريك) وارد ميشود.
200) سطح داخالي معدهي خالي چين خورده است كه با پر شدن معده ، اين چين خوردگي ها ناپديد مي شوند.
201) در انتهاي معده ، ماهيچه اي حلقوي وجود دارد كه دريچه ي پيلور را به وجود مي آرود كه فقط هنگام تحويل كيموس به روده ي باريك باز ميشود.
202) ماهيچه هاي حلقوي (داخلي) و طولي ( خارجي ) معده در نزديكي پيلور قطورتر ازنواحي بالايي معده هستند.
203) بعد از ورود غذا به معده ، انقباض هاي معده به تدريج شديدتر مي شوند و تعداد آنها بيشتر مي شود.
204) انقباض هاي معده از زير كارديا شروع و در طول معده به سمت پيلور پيش مي روند.
205) در پايان گوارش معدي ، شدت انقباض هاي معده به حدي مي رسد كه در هر حركت بخشي از كيموس معده به دوازدهه رانده مي شود و بقيهي كيموس به خاطر بسته شدن دريچه ي پيلور دوباره به معده بر مي گردد.
206) هر چه حجم كيموس و كشيدگي ديواره ي معده بيشتر باشد ، حركات تخليهاي معده با شدت بيشتري صورت مي گيرند.
207) تركيب شيميايي كيموس و حجم كيموس موجود در دوازدهه، مهمترين عوامل مؤثر بر تخليهي معده هستند.
208) در معده مواد مختلفي ترشح مي شوند.
209) ترشحات معده عبارتند از :
210) .غده هاي نزديك تر به پيلور ، آنزيم هاي شيرهي معده را مي سازند و غدههاي بالاتر علاوه بر آنزيم ، اسيد و فاكتور داخلي معده را نيز ترشح مي كنند.
استفراغ
211) استفراغ يك عمل دفاعي است كه هدف آن خالي كردن محتويات معده و بخش هاي بالايي روده ي باريك ازراه دهان است.
212) تحريك گيرنده هاي ناحيهي گلو و يا معده و روده و بيماري هاي مختلف ممكن است اين انعكاس دفاعي را ايجاد كند.
213) استفراغ با يك دم عميق و بسته شدن حنجره و بالا رفتن زبان كوچك آغاز مي شود و با انقباض ماهيچه هاي شكم و سينه و افزايش فشار وارد بر معده ، محتويات آن را از راه دهان خالي مي كند.
روده ي باريك
214) گوارش شيميايي مواد در روده ي باريك تكميل مي شود.
215) ديوارهي روده ي باريك چين خوردگي هاي فراواني دارد كه روي آنها پرزهاي فراوانيديده مي شود و در مجموع سطح تماس روده را با مواد غذايي افزايش مي دهند.
216) در ديوارهي روده ي باريك علاوه بر غدد ترشح كنندهي موكوز ، غده هاي ديگري نيز وجود دارند كه مايعي نمكي بدون آنزيم ترشح مي كنند و حركت مواد در روده را آسان مي كنند.
217) همچنين در ديوارهي رودهي باريك سلول هاي پوششي وجود دارند كه پس از كنده شدن و افتادن به درون روده آنزيم هاي دروني خود را آزاد مي كنند.هورموني به نام سكرتين توسط سلول هاي روده ي باريم به خون ترشح مي شود كه محرك مؤثري براي ترشح بيكربنات شيرهي پانكراس است.
218) در روده ي كوچك پس از تكميل گوارش شيميايي فرآيند جذب مونومر ها و مواد غذايي قابل جذب انجام مي شود.
پانكراس ( لوزالمعده )
219) بخش برون ريز پانكراس قويترين آنزيم هاي لولهي گوارش را ترشح و به ابتداي دوازدهه وارد مي كنند.
220) پروتئاز هاي شيرهي پانكراس هنگام ورود به دوازدهه غير فعال هستند و پس از ورود به صورت فعال در مي آيند.
221) بيكربنات سديم موجود در ترشحات پانكراس نيز اثر اسيدي كيموس معده را خنثي و محيط روده را قليايي مي كند.
222) بيشتر بيكربنات سديم دوباره درروده جذب خواهد شد.
223) عوامل عصبي و هورموني ترشح شيرهي پانكراس را تنظيم مي كنند.
جگر و صفرا
224) صفرا يك ماده ي قليليي است كه توسط جگر ساخته ميشود و در كيسه ي صفرا ذخيره مي شود.
225) صفرا پس از ورود به روده باعث مي شود كه 1- ذرات درشت چربي به صورت ذرات ريز در آب درآيند و يك امولسيون پايدار تشكيل شود تا ليپاز پانكراس بهتر بر چربي ها اثر كند 2- املاح صفرا حركات دودي روده را شدت مي دهند 3- صفرا حالت قليليي دارد و حالت اسيدي كيموس معدي را تا حدي خنثي مي كند 4- موادي دفعي مثل بيلي روبين و بيلي وردين از طريق صفرا و لولهي گوارشي دفع مي شوند.
226) تركيب صفرا تشكيل شده است از رنگ ها ، املاح ، كلسترول و نوعي ليپيد به نام لسيتين.
227) در صفرا دو ماده ي رنگي به نام بيلي روبين و بيلي وردين وجود دارد كه از تجزيهي همگلوبين گويچه هاي قرمز مرده در كبد به وجود مي آيند .
228) بخشي از موارد رنگي صفرا دوباره جذب خون مي شوند و از راه ادرار دفع مي شوند و رنگ ادرار را باعث مي شوند.
229) بخشي ديگر از مواد زنگي صفرا بر اثر آنزيم هاي گوارشي تغيير مي كنند و زنگ قهوه اي مدفوع را به وجود مي آورند.
230) &nbs
نظرات شما عزیزان: